شب بخیر ای آخرین امید من
نذار تاریکی تو قلبت بشینه
چشاتو به روی شهر شب ببند
تا چشای کوچیکت خواب ببینه
می دونم خواب ستاره می بینی
خنده هات برای من غریبه نیست
با مداد نقره ای رو تن ماه ، همه ی آرزوهاتو بنویس
غروبا تو سرزمین خواب تو ، بوی تنهائی و غربت نمیاد
توی کوچه های سبز اون به جز ، صدای پای محبت نمیاد
فرصت موندن تو شهر خواب کمه
دلت رو به آسمون گره بزن
پا بذار تو جاده های کهکشون
شب بخیر ای آخرین امید من
..
شاعر : نیلوفر لاری پور
الحاقیه : برای آرامش تمام شب های بی قراریت
نظرات شما عزیزان: